بیوگرافی مهرانه مهین ترابی
عکس مهرانه مهین ترابی
مهرانه مهین ترابی متولد بیستم مرداد 1336 در شهر کرج است. او در یک خانواده پرجمعیت 7 نفره بزرگ شده و خودش فرزند چهارم خانواده است. مهرانه مهین ترابی بعد از گرفتن مدرک دیپلم ، تحصیلات دانشگاهی خود را در رشته کارگردانی گمرگ ادامه می دهد و در گمرگ مشغول به کار می شود به گفته خودش اصلا از کار کردن در گمرگ لذت نمی بردم و برای همین به کلاس های تئاتر هم می رفتم.
نهایتا در سال 58 بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و در بدترین شرایط موجود تصمیم گرفتم بازیگر شوم و برای همین به دانشکده هنرهای زیبا دانشگاه تهران رفتم. و در رشته بازیگری و کارگردانی مشغول به تحصیل شدم و فارغ التحصیل همین رشته هستم. اولین کار بازیگری خود را در سال 64 وقتی 28 ساله بود با فیلم گلبهار شروع کردم و با بازی در سریال همسران در سال 73 به شهرت رسیدم.
مهرانه مهین ترابی در کنار مهتاب کرامتی
علت ازدواج نکردن مهرانه مهین ترابی
خانم مهین ترابی بازیگر 61 ساله سینما و تلویزیون هنوز ازدواج نکرده و مجرد می باشد. مهرانه مهین ترابی بازیگری که همیشه او را در نقش زنی مهربان و دلسوز در سریال ها می بینیم در آخرین مصاحبه اش دربارع علت ازدواج نکردنش گفت :
من هم ازدواج کردن و بچه دار شدن را دوست داشتم و عاشق فرزند هستم و دوست داشتم برای افراد خانواده ام آشپزی کنم اما به دلیل اینکه بازیگری تمام وجودم را ساخته بود نمی توانستم به راحتی از بازیگری دست بکشم و برای همین ترجیح دادم مجرد بمانم.
متاسفانه بازیگران زن کشورمون در زندگی مجردی شان پیروزترین می باشند و وقتی ازدواج می کنند همسرانشان از آن ها می خواهند که دور بازیگری را خط بکشند یا خواستگارشان از آنها می خواهد که بازیگری را کنار بزارند. حتی زمانی که با همکران خود ازدواج می کنند یا کارشان به جدایی می کشد و یا اینکه مجبور می شوند بازیگری را کنار بگذارند.
برای همین تصمیم به مجرد ماندن سخت ترین تصمیم زندگی ام بود که گرفتم. ولی باید قبول کنیم که ازدواج یعنی همراه بودن نه اینکه همدیگر را محدود کنیم. هیچ کس با محدود کردن همسرش به موفقیت نرسیده است و نخواهد رسید.
مهرانه مهین ترابی در کنار شبنم قلی خانی
تلخ ترین اتفاق زندگی مهرانه مهین ترابی
من هیچ وقت در زندگی ام طعم واقعی شکست را تجربه نکردم چون هیچ وقت زمین خوردن ها و شکست ها نتوانستند امیدم را کمرنگ کنند. اما شاید غمگین ترین و تلخ ترین اتفاق مربوط به زمانی باشد که پدرم را در 13 سالگی از دست دادم در آن زمان احساس کردم زمین خوردم و با تمام وجودم غم را باور کردم دوره سختی بود اما خیلی زود همین حس شکست و ناامیدی در من تبدیل به یک امید شد.
مادرم زنی مقتدر و قوی بود و پس از مرگ پدر روی پاش خود ایستاد و با مشکلات جنگید و من همیشه با دیدن او محکم بودن را مرور می کردم. افسردگی را دوست نداشتم و ندارم و با کسانی که عادت کرده اند زندگی شان را با آه و گریه بگذرانند و یاد نگرفتن امید را ببینند نمی توانم کنار بیایم.
:: بازدید از این مطلب : 279
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0